جدول جو
جدول جو

معنی ضمیمه کردن - جستجوی لغت در جدول جو

ضمیمه کردن
إرفاق
تصویری از ضمیمه کردن
تصویر ضمیمه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ضمیمه کردن
annexer
تصویری از ضمیمه کردن
تصویر ضمیمه کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ضمیمه کردن
ضم کرنا
تصویری از ضمیمه کردن
تصویر ضمیمه کردن
دیکشنری فارسی به اردو
ضمیمه کردن
аннексировать
تصویری از ضمیمه کردن
تصویر ضمیمه کردن
دیکشنری فارسی به روسی
ضمیمه کردن
ผนวก
تصویری از ضمیمه کردن
تصویر ضمیمه کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
ضمیمه کردن
একীভূত করা
تصویری از ضمیمه کردن
تصویر ضمیمه کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
ضمیمه کردن
विलय करना
تصویری از ضمیمه کردن
تصویر ضمیمه کردن
دیکشنری فارسی به هندی
ضمیمه کردن
анексувати
تصویری از ضمیمه کردن
تصویر ضمیمه کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ضمیمه کردن
anektować
تصویری از ضمیمه کردن
تصویر ضمیمه کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
ضمیمه کردن
anexar
تصویری از ضمیمه کردن
تصویر ضمیمه کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ضمیمه کردن
annessare
تصویری از ضمیمه کردن
تصویر ضمیمه کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ضمیمه کردن
anexionar
تصویری از ضمیمه کردن
تصویر ضمیمه کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ضمیمه کردن
annexeren
تصویری از ضمیمه کردن
تصویر ضمیمه کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
ضمیمه کردن
mencaplok
تصویری از ضمیمه کردن
تصویر ضمیمه کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ضمیمه کردن
annektieren
تصویری از ضمیمه کردن
تصویر ضمیمه کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
ضمیمه کردن
병합하다
تصویری از ضمیمه کردن
تصویر ضمیمه کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
ضمیمه کردن
לספח
تصویری از ضمیمه کردن
تصویر ضمیمه کردن
دیکشنری فارسی به عبری
ضمیمه کردن
吞并
تصویری از ضمیمه کردن
تصویر ضمیمه کردن
دیکشنری فارسی به چینی
ضمیمه کردن
併合する
تصویری از ضمیمه کردن
تصویر ضمیمه کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ضمیمه کردن
ilhak etmek
تصویری از ضمیمه کردن
تصویر ضمیمه کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
ضمیمه کردن
kuunganisha
تصویری از ضمیمه کردن
تصویر ضمیمه کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قیمه کردن
تصویر قیمه کردن
کنایه از ریز کردن، ریزریز کردن گوشت و مانند آن
فرهنگ فارسی عمید
(بِ قَ رَ / رِ دَ)
خم کردن. خم گردانیدن. تأوید. تاود. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خوی / خی تَ پَ سَ دی دَ)
افسون کردن و جادوی کردن و بکار بردن جادوی را. (از ناظم الاطباء). رجوع به عزیمه و عزیمه و عزیمت و عزائم شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از میده کردن
تصویر میده کردن
آرد را بصورت میده درآوردن، نان میده ساختن، نرم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همهمه کردن
تصویر همهمه کردن
پخالیدن صداهای در هم وبر هم ایجاد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
انعقاد قراردادی با شرکت بیمه درباره حوادث احتمالی و خطرهایی که ممکن است بشی متعلق بشخص وارد آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیمه کردن
تصویر قیمه کردن
ریز کردن خرد کردن (گوشت و جز آن را)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیمه کردن
تصویر بیمه کردن
Insure
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ضخیم کردن
تصویر ضخیم کردن
Pad, Thicken
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بیمه کردن
تصویر بیمه کردن
застраховывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ضخیم کردن
تصویر ضخیم کردن
подстилать , сгущать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بیمه کردن
تصویر بیمه کردن
versichern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ضخیم کردن
تصویر ضخیم کردن
polstern, verdicken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بیمه کردن
تصویر بیمه کردن
застраховувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی